در جهان هستی فقط دو گونه مشکل وجود دارد: مشکلات اخلاقی و مشکلات غیراخلاقی
***
از معلم ریاضی فقط ضرب و شتم یاد گرفتم.
***
تا توانی دلی به دست آور
صیغه کردن هنر نمیباشد!
ايران نميرد مگر يادكوروش بميرد دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون زچشمه خشکید البرز لب فروبست حتی دل دماوند آتشفشان ندارد دیو سیاه دربند آسان رهیدو بگریخت رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد روز وداع خورشید زاینده رود خشکید زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد برنام پارس دریا نامی دگر نهادند گویی که آرش ما تیرو کمان ندارد دریای مازنی ها برکام دیگران شد نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد دارا کجای کاری دزدان سرزمینت بربیستون نویسند دارا جهان ندارد آئیم به دادخواهی فریادمان بلنداست اما چه سود اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید وسبز است این بیرق کیانی اما صدآه و افسوس شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد دو تا شلوار توی خشکشویی یکی از آن دو خیلی شیکتر بود دوتا جیب بزرگ از پشت و رو داشت شکیل و خوشگل و ابریشمی بود خلاصه جنس مرغوبی خفن داشت یکی دیگر چروک و ساده تر بود تمیز و شسته اما بی اتو بود به قدری کهنه بود و خسته از کار گذشت روزها بی ارزشش کرد پس از یک شست وشو با خوب رویی به سویش آمد آن شلوار زیبا کنار او نشست و با تکبر که من یک روز در بوتیک بودم مرا دیدند مردم پشت شیشه همیشه تو جایی لوکس بودم کنار کفشهای چرم اعلا پس از یک دوره ی چشم انتظاری تراولهایی از جیبش درآورد چه جاهایی که با آن مرد رفتیم همیشه روی مخمل می نشستم به یک چشمک برایم شد مهیا خوراکم بود چک پول و تراول درون خانه ده شلوار بودیم درون ناز و نعمت خواب بودیم تو اما ظاهراً شلوار کاری دل شلوار کهنه سخت آزرد به حسرت گفت ای شلوار زیبا منم مثل تو شلوارم برادر مرا یک مرد فرهنگی خریده نه در عمرم تراول دیدم هرگز نه روی مخمل و اطلس نشستم نه دستی را به نامردی فشردم خدارا شکر اربابم شرف داشت همیشه سر به زیر و مهربان بود به خوشرویی رفاقت کرد با من نه در عمرش گناه ومعصیت کرد معلم بود و دانشمند و دانا معلم در صف پیغمبران است اگر صد بار جانم را بسوزند اگر یک عمر تنهایی بپوسم خر وصیّت کرد: فرزندم! بیا وخر نباش یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود! سعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنی آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور از مترسک هم نترس، اصلا به او جفتک بزن کهنه پالانی به تن کن، حفظ ظاهر کن ولی گوسفندان را بترسان از جهان آخرت هر چه در دِه یونجه موجود است، یکشب جمع کن تیز اگر باشی دُمَت را هم نمیگیرد کسی! حرف آخر اینکه اینجا تا ابد خرتوخر است #شروین_سلیمانی وطــن یعنی نــــژاد پاک کـوروش سنگسار!!!
... زن از شرم گنه مسیحا از تأثّر، یکی آهسته، ولی فرزند مریم، که ناگه، مسیحا از پی اندیشه ای کوته، مسیحا حرف خود را گفت، که را جرأت، پس از لختی، ... و آن زن، تو را، —------------------------------------------ ایران تا ویران: بی گناهی پای چوبه ی دار میخندید… نمیدانست زمان ضرب و المثلها به پایان رسیده است..!! *** به هر آسمان زلالی شک دارد گنجشکی که با سر به پنجره خرده است.. *** باز یا بسته چه فرقی میکند… *** در کشور عشق جای آسایش نیست/آنجا همه کاهش است،افزایش نیست *** از اهل زمانه عار می باید داشت/وز صحبتشان کنار می باید داشت *** عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست/تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست *** ایزد که جهان به قبضه قدرت اوست/داده است تو را دو چیز کان هردو نکوست *** بدن های ما برای این دنیا ساخته شده و به زودی از بین خواهد رفت (شهید ابراهیم بارگاهی) *** در وجود هر کس رازی بزرگ نهان است *** معتاد کامپیوترمعتاد نیست بخدا ! فقط تنهاست … *** فانوسهای ده میدانند بیهوده روشن اند… *** مردان شجاع فرصت می آفرینند و ترسوها و ضعیفان منتظر فرصت می نشینند. *** برای عاشق شدن نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت *** دراین شهرصدای پای انسانهائی است که همچنان که تورامیبوسند، طناب دارتورامیبافند.انسانهائی که صادقانه دروغ میگویند وخالصانه به توخیانت میکنند.دراین شهرهرچه تنهاترباشی پیروزتری! *** ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد، از دست دادن کسـیه که دوستــش داریم ! *** همــه ی مـــا
آنچه را گذشته است فراموش كن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
قبل از جواب دادن فكر كن هیچكس را تمسخر مكن نه به راست و نه به دروغ قسم مخور خود برای خود، زن انتخاب كن به شرر و دشمنی كسی راضی مشو تا حدی كه میتوانی، از مال خود داد و دهش نما كسی را فریب مده تا دردمندنشوی از هركس و هرچیز مطمئن مباش فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی بیگناه باش تا بیم نداشته باشی سپاس دار باش تا لایق نیكی باشی با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی راستگو باش تا استقامت داشته باشی متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی معروف باش تا زندگانی به نیكی گذرانی دوستدار دین باش تا پاك و راست گردی مطابق وجدان خود رفتار كن كه بهشتی شوی سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی روح خود را به خشم و كین آلوده مساز هرگز ترشرو و بدخو مباش در انجمن نزد مرد نادان منشین كه تو را نادان ندانند اگر خواهی از كسی دشنام نشنوی كسی را دشنام مده دورو و سخن چین مباش و در انجمن نزدیك دروغگو منشین چالاك باش تا هوشیار باشی سحر خیز باش تا كار خود را به نیكی به انجام رسانی اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری با هیچكس و هیچ آیینی پیمان شكنی مكن كه به تو آسیب نرسد مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشك پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمیماند. هفت سين به معناي هفت قلم شيئي كه نام آنها با حرف «س» (سين) آغاز ميشود، يكي از اجزاي اصلي آيينهاي سال نو است كه پيشينهي ايرانيان آن را برگزار ميكنند. اين اقلام سنتاً در سفرهي هفت سين چيده و به نمايش گذاشته ميشوند. اين سفرهاي است كه هر خانوادهاي بر روي زمين (يا بر روي ميز) در اتاقي كه معمولاً به ميهمانان گرامي اختصاص داده شده ميگسترد و... ادامه مطلب ... کوروش در هنگام فتح بابل برای سپاهیان و نزدیکان نکاتی را بدین گونه یادآور شد: دوستان همیشه باید خدا را شکرگذار بود چون عطایای او بیش از اندازه است. ولی باید غنایم را مال خود بدانیم و از همه چیز پاسداری کنیم و بیهوده آنها را از بین نبریم اگر مقداری از آن را به مغلوبان اهدا کنیم کمال انسانیت است. در هر حال چون به مال و منان رسیدید نباید طریق عیش و عشرت را در پیش بگیرید و تنبلی و کاهنی کنید چون در این صورت پس از چندی به حال همین شکست خوردگان خواهید افتاد و انسان های بیهوده خواهید شد... ادامه مطلب ...
پروفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان:
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کوروش شناخته شده است. زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراطوری چندین دهه ای ایران مایه ی شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملت های منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.
دکتر هانری بر دانشمند فرانسوی:
این پادشاه بزرگ یعنی کوروش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القلب و ظالم بابل و آشور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زرتشت بوده است. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات نیک می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند.
پروفسور آلبر شاندور:
شاهنشاهی ایران که پایه گذار آن کوروش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشونت پی ریزی نشد بلکه عکس آن درست است. زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد. پارسی ها با مساعدت یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتر خود عظمت و شکوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است. نژادی که حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان می دهد. آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند.
ژنرال سرپرسی سایکس:
مطالب کتاب مقدس تورات و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همه همداستانند که کوروش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست می داشتند و «پدر» می خواندنش. ما نیز می توانیم بدان ببالیم که نخستین مرد بزرگ آریایی که سرگذشت اش بر تاریح روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است.
ژنرال سرپرسی سایکس بعد از دیدار از آرامگاه کوروش بزرگ:
من خود سه بار از این آرامگاه دیدن کرده ام و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آن چا بکنم و در هر سه بار این نکته را یادآورده شده ام که زیارت آرامگاه کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. به راستی من در گمانم که آیا برای مردم آریائی(هندو اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیان گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهم تر باشد.
افلاطون:
پارسیان در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند. در زمان کوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند. از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند و آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.
هرودوت- تاریخ هرودوت:
هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کوروش مقایسه کند. از این رو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچ گاه به فراموشی سپرده نشود.
کوروش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملت های دیگر فرمانروایی می نمودند. سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و بخاطر او از هر خطری استقبال می کردند.
پروفسور گیریشمن- ایران از آغاز تا اسلام:
کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کوروش سرداری بزرگ و نیکخواه بود. او آن قدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آن ها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید را از میان بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهرها را ویران نمی کرد و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که سرزمینشان به وسیله ی کوروش تسخیر شده بود وی را سرور و قانون گذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خواندند.
کنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران(مورخ فرانسوی):
تاکنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کوروش در تاریخ جهان باقی گذاشت، در افکار میلیون ها مردم جهان بوجود آورد. من اذعان می دارم که اسکندر و سزار و کوروش که سه مرد اول جهان شده اند، کوروش در صدر آن ها قرار دارد و تاکنون در جهان کسی به وجود نیامده است که بتواند با او برابری کند و او همانطور که در کتاب های ما آمده است مسیح خداوند است. قوانینی که او صادر کرد که در تاریخ آن زمان که انسان ها به راحتی قربانی خدایان می شدند بی سابقه بود.
هارولد لمب دانشمند آمریکایی:
در شاهنشاهی ایران باستان که کوروش سمبل آنان است، آریایی ها درتاجگذاری به کردار نیک- گفتار نیک- پندار نیک سوگند یاد می کردند که طرفدار ملت و کشورشان باشند که این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.
گزنفون مورخ بزرگ یونانی:
ما در این باره فکر کردیم که چرا کوروش به این اندازه برای فرمانروایی عادل مردمان ساخته شده بود. سه دلیل برایش پیدا کردیم. نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پرورش او از کودکی بوده است.
کوروش نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. او دوست انسان ها و طالب علم و حکمت و راستی بود. کوروش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق را به کشور فاتح نمی دهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی را مرتکب شود. کوروش برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار می گرفت امپراطوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت. او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملت های ملغوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کوروش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود، او را خداوندگار می نامیدند. او برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا این زمان بود.
کنت دوگوبینو فرانسوی- ایران باستان:
شاهنشاهی کوروش هیچگاه در عالم نظیر نداشت. او به راستی یک مسیح بود زیرا به جرات می توان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد.
نیکلای دمشقی:
کوروش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هرکس دیگر آگاهی داشت. این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.
پروفسور کریستین سن ایران شناس و استاد زبان اوستایی و پهلوی:
شاهنشاه کوروش بزرگ نمونه یک پادشاه جوانمرد بوده است. این صفات برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده است. در قوانین او احترام به حقوق ملت های دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سرلوحه دولتش بوده که این قوانین امروز بین الملل نام گرفته است.
ویل دورانت- تاریخ تمدن ویل دورانت:
کوروش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود. به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند. روش او در کشورگشایی حیرت انگیز بود. او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. به همین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستند از آن بگذرند و درباره او داستان های بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامیدند. او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان دربند را آزاد نمود. کوروش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.
کلمان هوار- تمدن ایرانی:
کوروش بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر تخت پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراطوری پهناوری را از خود به جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کوروش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود. او اقوام مختلف را مطیع خود ساخت. او اولین دولت مقتدر و منظم را در جهان پایه ریزی کرد. برای احترام به مردمان کشورهای دیگر معابدشان را بازسازی کرد. او پیرو دین یکتاپرستی زرتشت بود ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل نکرد.
مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی:
کوروش همان ذوالقرنین قرآن است. او پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردم ایران و جهان هدیه داد.
اخلیوس(آشیل) شاعر نامدار یونانی- تراژدی پارسه:
کوروش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.
در ادامه ي مطالب مي توانيد سخناني از اين مرد بزرگ رو مطالعه كنين کوروش بزرگ؛ نخستین پادشاه و بنیان گذار شاهنشاهی هخامنشی بود. کوروش به مدت سی سال، از سال ۵۲۹ تا ۵۵۹ پیش از میلاد، بر ایران فرمانروایی کرد. دربارهٔ کوروش تمام مورخان توافق دارند که شاهی بود با عزم، خردمند و مهربان که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل میشد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود. جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه و بابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان میدهد. به واقع کوروش، بزرگ مرد تاریخ ایران زمین و از جمله نوادری بود که تاریخ جهان به خود دیده است . انسانی والا و ابرمردی بی همتا که می توان گفت نام ایران با وجود او ایران شد و از بنیانی که او بنا نهاد برای هزاران سال ملتی واحد از اقوام آریایی واقع در فلات ایران شکل گرفت که طی قرنها تمام تمدن ها و قدرتهای کوچک و بزرگ را تحت شعاع خود قرار داد و هویت ایرانی متشکل از مادهای آذربایجان و کردستان و پارسهای جنوب و پارتهای شرق ایران زمین که ملت واحد ایران را تشکیل دادند و تاریخ چندین هزار ساله خود را دوشادوش یکدیگر و در کنار یکدیگر رقم زدند به همراه هم از این خاک و هویت دفاع کردند و با افتخار ایرانی بودن خود را به جهانیان اعلام نمودند درباره فرجام کوروش نیز باید گفت این سرباز وطن در جنگ با اقوام وحشی شرقی و دفاع از سرزمین خویش جان خود را فدا نمود و پیکرش در پاسارگاد به خاک سپرده شد و تا امروز نیز جاودانه باقی مانده است ادامه مطلب ... مولانا ابوالكلام احمدآزادفيلسوف هندي -كورش بزرگ(عباس خليلي): __________________
پرفسورايليف مدير موزه ليورپول انگلستان :
درجهان امروز بارزترين شخصيت جهان باستان كورش شناخته شده است . زيرا نبوغ و عظمت او در بنيانگذاري امپراتوري چندين دهه اي ايران مايه شگفتي است . آزادي به يهوديان و ملتهاي منطقه و كشورهاي مسخر شده كه درگذشته نه تنها وجود نداشت بلكه كاري عجيب به نظر ميرسيده است از شگفتيهاي اوست . __________________
دكترهانريبر دانشمند فرانسوي-تمدن ايران باستان :
اين پادشاه بزرگ يعني كورش هخامنشي برعكس سلاطين قسي القب و ظالم بابل و آسور بسيار عادل و رحيم و مهربان بود،زيرا اخلاق روح ايراني اساسش تعليمات زرتشت بوده. به همين سبب بود كه شاهنشاهان هخامنشي خود را مظهر صفات(خشترا ) مي شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا براي خير بشر و آسايش و سعادت جامعه انسانصرف مي كردند __________________
آلبرشاندور-كورش بزرگ :
شاهنشاهي ايران كه پايه گذار او كورش بزرگ است به هيچ وجه بر اساس خشنونت پي ريزي نشد . بلكه عكس آن صادقاست زيرا با رعايت حقوق مردمان پايه گذاري شد . پارسيها با مساعدت يكديگر و به ياري پادشاهان مقتدر خود عظمت وشكوهي را در تاريخ به جاي گذاشته اند كه نشانه نبوغ و نژاد پاك آنان است . نژادي كه حماسه آنان را همچون آفتابي درتاريكي نشان ميدهد . آنان درخششي در جهان از خود به جاي گذاشته اند كه براي آيندگان نيز خواهد ماند __________________
افلاطون-قوانين ( 347تا 477پيشازميلاد):
پارسيان درزمان شاهنشاهي كورش اندازه ميان بردگي و آزادگي را نگاه ميداشتند . ازاينرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسياري از ملتهاي جهان شدند . در زمان او(كورش بزرگ)فرمانروايان به زيردستان خود آزادي ميدادند و آنانرا به رعايت قوانين انساندوستانه و برابري ها راهنمايي ميكردند . مردمان رابطه خوبي باپادشاهان خود داشتند ازاينرو درموقع خطر به ياري آنان ميشتافتند و در جنگها شركت ميكردند . ازاينرو شاهنشاه در راس سپاه آنانرا همراهي ميكرد و به آنان اندرز ميداد . آزادي و مهرورزي و رعايت حقوق مختلف اجتماعي به زيبايي انجام ميگرفت. __________________
هرودوت-تاريخ هرودوت( 425 تا 484پيش ازميلاد):
هيچ پارسي يافت نمي شد كه بتواند خود را با كورش مقايسه كند . از اينرو من كتابم را درباره ايران و يونان نوشتم تاكردارهاي شگفت انگيز و بزرگ اين دو ملت عظيم هيچگاه به فراموشي سپرده نشود.كورش سرداري بزرگ بود. در زمان او ايرانيان از آزادي برخوردار بودند و بر بسياري از ملتهاي ديگر فرمانروايي مي نمودند ، بعلاوه او به همه مللي كه زير فرمانروايي او بودند آزادي مي بخشيد و همه او را ستايش مينمودند . سربازان او پيوسته برايوي آماده جانفشاني بودند و به خاطر او از هر خطري استقبال ميكردند __________________
دكترجهانگيراوشيدري-دانشنامه مزديسنا:
كورش به سال 559 قبل ازميلاد بر اريكه شاهنشاهي بنشست و در سال 529 قبل ازميلاد وفات يافت . پس از تسخير بابل با مردمان شكست خورده با مهرباني رفتار كرد و اسيران يهودي راكه بخت النصر از فلسطين به آن شهر آورده بود آزاد كرد و اجازه داد به فلسطين بازگردند . او فرماني صادر كرد كه معبد اورشليم را كه بخت النصر ويران كرده بود را با هزينه دولت ايران بازسازي كنند . كورش را در پارسه گرد كه امروزه پازاردگاد ناميده ميشود به خاك سپردند . او از مردان بزرگ تاريخ جهان است زيرا همه تاريخنويسان نامدار جهاني از او به نيكي ستايش كرده اند . او پادشاهي سياستمدار -شجاع - بافتوت - باعزم و اراده - باگذشت و مهربان بود . او به عقايد ديني ملل مغلوب احترام ميگذاشت . شهرهاي ويران را دوباره آباد ساخت . او عقل و تدبير را بر شمشير و جنگ برتري داد . منشور جهاني او زينتبخش سازمان ملل متحد و جهان است . __________________
ژنرال سرپرسي سايكس :
خوشزباني او از پاسخي كه در داستان رقص ماهيان به يونانيان داده است آشكار است. مطالب كتاب مقدس(تورات) و نوشته هاي يوناني وسنتهاي ايراني همه همداستانند كه كورش باستاني سزاوار لقب بزرگ بوده است.مردم او را دوست میداشتند و (پدر) میخواندند. ما نيز ميتوانيم بدان بباليم كه نخستين مرد بزرگ آريائي{ اينجا انديشه اش هندواروپايي است زيرا تنها شاخه هند و ايراني گروه هند و اروپايي است كه آريائي خوانده ميشود } كه سرگذشت اش برتاريخ روشن است،صفاتي چنان عالي و درخشان داشته است . ژنرال سرپرسي سايكس بعد از ديدار از آرامگاه شاهنشاه كورش بزرگ : من خود سه بار اين آرامگاه را ديدار كرده ام،و توانسته ام اندك تعميري نيز در آنجا بكنم،و در هر سه بار اين نكته را يادآور شده ام كه زيارت آمارگاه اصلي كورش،پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان،امتياز كوچكي نيست و من بسي خوشبخت بوده ام كه بچنين افتخاري دست يافته ام. براستي من درگمانم كه آيا براي ما مردم آريائي(هندواروپايي)هيچ بناي ديگري هست كه از آرامگاه بنياد گذار دولت پارس و ايران ارجمندتر و مهمتر باشد. سرپرسي سايكس-تا ايران باستان : در شاهنشاهي كورش زيبايي - مردانگي- شجاعت - قهرمانيت - عدالت به عيان ديده شده است . وي هيچگاه عياشي نكرد . كاري كه اكثربزرگان گرفتار آن بوده و هستند . آزاديهايي كه داشت به هيچوجه به شخصيت او صدمه نزد و افكاري داشت كه به راستي متعلق به تاريخ نبوده است. كورش يكي از شخصيتهاي بزرگ تاريخ جهان است . او ابتدا پادشاه سرزمين كوچكي بود . ولي پس از مدتي بااراده مصمم و قلبي آكنده از وطن پرستي امپراتوري را در تاريخ بنا نهاد كه در كل جهان بيسابقه بود . اين بدين دليل بود كه تا كنون هيچ كشوري نتوانسته بود اينچنين با صلح و احترام به عقايد ديگران كل خاور ميانه را تصاحب كند . او هيچگاه خوشگذرانی و تن آسايي نكرد . هيچگاه مغرور نشد و هميشه به ياد خداوند خود بود و براي احترام به مزدا حيواناتي را نثار ميكرد . كاساندان همسر وی دختر فرناسپه هخامنشي از دودماني بود كه از نجباي پارس محسوب ميشدند و پدر و اجدادش در چند نسل شاه پارسيان بودند . كورش در شوخ طبعي و انسانيت سرآمد زمان خود بود . من سه بار تاكنون موفق شده ام آرامگاه اين ابرمرد آريايي را زيارت كنم و خداوند را براي اين توفيق سپاس ميگويم. __________________
گزنفون-كوروپداي( 445پيشازميلاد):
مهمترين صفت كورش دينداري او بود. او هر روز قربانيان براي ستايش خداوند ميكرد . اين رسوم و دينداري آنان هنوز در زمان اردشير دوم هم وجود دارد و عمل ميشود . از صفتهاي برجسته ديگر كورش عدل و گسترش عدالت و حق بود . گزنفون: ما دراينباره فكر كرديم كه چرا كورش به اين اندازه براي فرانروايي عادل مردمان ساخته شده بود . سه دليل را برايش پيدا كرديم . نخست نژاد اصيل آريايي او و بعد استعداد طبيعي و سپس نبوغ پروش او از كودكي بوده است.كورش نابغه اي بزرگ - انساني والامنش - صلح طلب و نيكمنش بود . او دوست انسانها و طالب علم و حكمت و راستي بود.كورش عقيده داشت پيروزي بر كشوري اين حق را به كشور فاتح نميدهد تا هر تجاوز و كار غيرانساني را مرتكب شود.او براي دفاع از كشورش كه هر ساله مورد تاخت و تاز بيگانگان قرار ميگرفت امپراتوري قدرتمند و انساني را پايه گذاشت كه سابقه نداشت . او در نبردها آتش جنگ را متوجه كشاورزان و افراد عام كشور نميكرد . او ملتهاي مغلوب را شيفته خود كرد به صورتي كه اقوام شكست خورده كه كورش آنانرا از دست پادشاهان خودكامه نجات داده بود وي را خداوندگار مي ناميدند . او برترين مرد تاريخ - بزرگترين - بخشنده ترين - پاكدل ترين انسان تا اينزمان بود. I am Kourosh (Cyrus), King of the world, great king, mighty king, king of Babylon, king of the land of Sumer and Akkad, king of the four quarters, son of Camboujiyah (Cambyases), great king, king of Anshân, grandson of Kourosh (Cyrus), great king, king of Anshân, descendant of Chaish-Pesh (Teispes), great king, king of Anshân, progeny of an unending royal line, whose rule Bel and Nabu cherish, whose kingship they desire for their hearts, pleasure. When I well -disposed, entered Babylon, I set up a seat of domination in the royal palace amidst jubilation and rejoicing. Marduk the great god, caused the big-hearted inhabitations of Babylon to .................. me, I sought daily to worship him. At my deeds Marduk, the great lord, rejoiced and to me, Kourosh (Cyrus), the king who worshipped him, and to Kaboujiyah (Cambyases), my son, the offspring of (my) loins, and to all my troops he graciously gave his blessing, and in good sprit before him we glorified exceedingly his high divinity. All the kings who sat in throne rooms, throughout the four quarters, from the Upper to the Lower Sea, those who dwelt in ..................., all the kings of the West Country, who dwelt in tents, brought me their heavy tribute and kissed my feet in Babylon. From ... to the cities of Ashur, Susa, Agade and Eshnuna, the cities of Zamban, Meurnu, Der as far as the region of the land of Gutium, the holy cities beyond the Tigris whose sanctuaries had been in ruins over a long period, the gods whose abode is in the midst of them, I returned to their places and housed them in lasting abodes. منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان. همه چيز درباره ي نماد فروهر از نام تا ساختمان و توضيح و تشريح اون به ادامه مطالب برويد... ادامه مطلب ... شعري از شاعر خوش ذوق آريايي اقاي صادق علي حق پرست كه منشور كوروش كبير رو به نظم در آورده جهان در سیاهی فرو رفته بود
*** از معلم ریاضی فقط ضرب و شتم یاد گرفتم. *** تا توانی دلی به دست آور به ادامه مطالب برويد... ادامه مطلب ...
به ادامه مطالب برويد... ادامه مطلب ...
بنده دقت کردهام بر رادیو هست معمولا مکعب مستطیل نیست یک چیز محدب رادیو ادامه مطلب ... بنازم من به این همراه اول به ادامه مطالب برويد... ادامه مطلب ... لیولینگچاو” یک مرد چینی دوره گرد است که سال هاست در خانه های دست سازش زندگی می کند... عكس وبقيه پست در ادامه مطالب... ادامه مطلب ... گروه خونی O : همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ به ادامه مطالب برويد... ادامه مطلب ... پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من
میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم.
پیرزن قبول کرد.
فردا پیرمرد به کافه رفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن نیومد. وقتی برگشت خونه، دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه.
ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟ پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت: بابام نذاشت بیام!!! پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید. بچه ماشین بهش زد و فرار کرد. پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید. اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه. صبح روز بعد… همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید
مرد چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود ، بیشتر وقت ها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مـیکرد و کمى هوشیار میشد اما در تمام این مدت همسرش هر روز در کنار بسترش بود.
یک روز که او دوباره هوشیاریش را به دست آورد از زن خواست که نزدیکتر بیاید. زن صندلیش را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود
مــرد که صدایش بسیار ضعیف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت : تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بودهاى ؛ وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى ، وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى ، وقتى خانه مان را از دست دادیم باز هم تو پیشم بودى و الان هم که سلامتیم به خطر افتاده باز تو در کنارم هستى و میدونی چى میخوام بگم ؟
زن در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت : چى میخوای بگى عزیزم ؟
مرد گفت : فکر میکنم وجود تو باعث ایجاد این همه بدبختی برای من شده …
چـــند سال پیش یــک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه میکردم و تخمه میخوردم …
ناگهان پــدر و مــادر و آبجی بزرگ و خــان داداش سرم هــوار شدند و فریاد زدند که (ناقــص … بدبخت … بی عرضه … بی مسئولیت … پاشو برو زن …بگیر
رفتم خواستگاری، دختره پرسید : مدرک تحصیلی ات چیست؟
گفتم : دیپلم تمام …
گفت: بی سواد … امل… بی کلاس… ناقص العقل… بی شعور … پاشو برو دانشگاه …
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ، ادامه مطلب ...
روزي ملانصرالدین دست بچه اي را گرفته وارد سلماني شدوبه سلماني گفت: چون من تعجيل دارم اول سرمرا بتراش وبعد موهاي بچه را بزن. سلماني هم تقاضاي اورا انجام داد. ملا بعد از اصلاح عمامه را برداشت و رفت و گفت: تاچند دقيقه ديگر برمي گردم! سلماني سر طفل را هم اصلاح کرد و خبري از ...
ادامه مطلب ... کوچولوی زبون نفهم!. پسر كوچولو بعد از رفتن به رختخواب: بابااااااااااااا پدر: بله؟ پسر كوچولو: ميشه برام يه ليوان آب بياري؟ پدر: نخير نميشه. قبل از اينكه بخوابي گفتم آب مي خوري؟ گفتي نه. 3 دقيقه بعد، پسر كوچولو: بابااااا تشنه امه، يه ليوان آب مياري؟ پدر: نخيرررر، اگه يه بار ... ادامه مطلب ... آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |